خلاصه (Part 6):
مراد من از عملگرایی، تعهد به پیامدهای اجتماعی یا فردی التزام به یک معنا و کشف یک مساله هست. یعنی هر پارادایم یا هر مبنای فلسفی یا هر مواجهه عقلانی، استدلالی و رویکرد علمی که ما داشته باشیم، چون ناگزیر از ایجاد یک رابطه با معنا و شناخت یک مساله هست، اگر نتواند در عمل به شما در گره گشایی از خروج از موقعیت مساله برای تحقق آن معنا کمک کند، هیچ محلی از اعراب نمی تواند داشته باشد.
پیش نیاز معناگرایی، پیش نیاز مساله مداری، پیش نیاز عملگرایی، داشتن قدرت هست و این داشتن قدرت یا توان تحقق اندیشه ها در عمل، فصل مشترک همه پارادایم ها هست. تفاوت احزاب، تفاوت افراد، تفاوت ادیان، تفاوت مکاتب، در مجموع تفاوت پاردایم ها، در این است که کدام معنا، کدام مساله، کدام عمل، بهتر می تواند به ما در تحقق اهدافمان کمک کند؟